متن های زیبا
قالب وبلاگ

متن های زیبا
 
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان متن های زیبا و آدرس sefidbarfi10.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





دو روز مانده به پایان جهان، تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است.

تقویمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روزِ خط نخورده باقی مانده بود.

پریشان شد ، آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد.
داد زد ، بد و بیراه گفت و خدا سکوت کرد.
جیغ زد و جارو جنجال راه انداخت ، خدا سکوت کرد.
آسمان و زمین را به هم ریخت،خدا سکوت کرد.
به پر و پای فرشته وانسان پیچید، خدا سکوت کرد.
کفر گفت و سجاده دور انداخت ، خدا سکوت کرد.
دلش گرفت ، گریست و به سجده افتاد.
خدا سکوتش را شکست و گفت :
                        عزیزم ، اما یک
روز دیگر هم رفت
تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی
تنها یک روز دیگر باقیست ،بیا لااقل این یک روز را زندگی کن.
ولی او لا به لای هق هقش گفت :
اما با یک روز ... با یک روز چکار میتوان کرد ؟
خدا گفت :
          آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند گویی هزار سال زیسته است 
                 و آن که امروزش را در نمیابد هزار سال هم به کارش نمی آید
آنگاه خدا سهم یک روز را در دستانش ریخت و گفت :
         حالا برو و یک روز زندگی کن
او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش میدرخشید
اما میترسید حرکت کند میترسید راه برود می ترسید زندگی از لابه لای انگشتانش بریزد...
قدری ایستاد بعد با خودش گفت:
وقتی فردایی ندارم نگه داشتن این زندگی چه فایده ای دارد .بگذار این یک مشت زندگی را مصرف کنم
ان وقت شروع به دویدن کرد
زندگی را به سر و رویش پاشید
زندگی را نوشید
و زندگی را بویید
چنان به وجد آمد که دید میتواند تا ته دنیا بدود        
میتواند بال بزند
میتواند پا روی خورشید بگذارد
                میتواند ...
در آن روز آسمان خراشی بنا نکرد ، زمینی را مالک نشد ، مقامی را به دست نیاورد
اما در همان یک روز دست بر پوست درختی کشید    
روی چمن خوابید
کفش دوزکی را تماشا کرد
سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی که او را نمیشناختند سلام کرد
و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد
     او در همان یک روز آشتی کرد
             خندید
              سبک شد
               لذت برد
                سرشار شد
                بخشید
               عاشق شد
              عبور کرد
             و تمام شد
      او در همان یک روز زندگی کرد...
اما فرشته ها در تقویم خدا نوشتند، امروز او در گذشت، کسی که هزار سال زیسته بود!
 
ازکتاب:"دو روز مانده به پایان جهان"    نوشته:"عرفان نظرآهاری"


نظرات شما عزیزان:

sajjad
ساعت22:37---11 اسفند 1392
کی همچین گستاخی میکنه به خدا کفر بگه ؟؟؟؟ هااااااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااان؟؟
پاسخ: یاخداااااا.....!!!! شاه میبخشه! وزیر نمیبخشه!!!


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, ] [ 16:33 ] [ مهناز ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
امکانات وب