متن های زیبا | ||
|
دختری سه ساله بود که پدرش آسمانی شد . . دانشگاه که قبول شد، همه گفتند: با سهمیه قبول شده!!! ولی ... هیچوقت نفهمیدند کلاس اول وقتی خواستند به او یاد بدهند که بنویسد بابا! . . . یک هفته در تب ســـــــوخت...
آخه یکی نیست بگه توکه نمیدونی توزندگی چی به این دختر گذشته چرا بیخود قضاوت میکنی؟؟!! همه چی به اینجا ختم نمیشه که!! متاسفانه ما عادت کردیم برای تمام کارای مردم دنیا از دید خودمون دلیل بسازیم! تو که تو زندگی دیگران نیستی که ببینی طرف چه جوری زندگی میکنه! پس چرا هرچی میبینی یه داستان دربارش میسازی؟! آخه چرا انقدر راحت درمورد زندگی بقیه قضاوت میکنیم؟؟!!
یه جمله معروف هست که میگه: تا با کفش های کسی راه نرفته ای؛ درباره راه رفتنش قضاوت نکن!
یه کم به خودمون بیایم! ما مسلمونیم؟! شیعه ایم؟! خدا تو زندگیمون جایی داره؟! چیکار داریم میکنیم؟!
نظرات شما عزیزان: |
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |