متن های زیبا
قالب وبلاگ

متن های زیبا
 
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان متن های زیبا و آدرس sefidbarfi10.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





در زمان حکومت حضرت سلیمان مردی ساده اندیش در حالی که وحشت و نگرانی او را فرا گرفته بود و بر اثر ترس چهره­اش زرد و لب­هایش کبود گشته بود، سراسیمه نزد سلیمان آمد و با عجز و لابه گفت :«ای سلیمان ! به من پناه بده.»

سلیمان (که پناهگاه مستضعفان و بیچارگان بود به او توجه خاصی کرد) فرمود : «چه شده است و حاجتت چیست ؟»
او عرض کرد: «امروز عزراییل با خشم به من نگاه کرد. بر اثر آن وحشت کردم و اینک به محضر شما پناه آورده­ام. از تو تقاضا دارم که به باد فرمان بدهی که مرا از اینجا شهر به جایی دور در هندوستان ببرد تا از چنگ عزراییل رهایی یابم.»
سلیمان به تقاضای او توجه کرد :
     باد را فرمود تا او را شتاب       
 برد سوی خاک هندستان بر آب
روز بعد در وقت دیدار سلیمان با شخصیت­ها سلیمان عزراییل را دید و از او پرسید :«چرا به این بینوا با چشم خشمگین نگریستی، به طوری که بر اثر آن مضطرب و از وطن آواره گشت و بی­خانمان گردید ؟!»
عزراییل در پاسخ گفت: «خداوند فرمان داده بود که روح آن مرد را در هندوستان قبض کنم ولی من او را (دیروز) در این­جا دیدم و حیران گشتم که اگر او صد پر داشته باشد قادر نیست که خود را به هندوستان برساند !»
من طبق فرمان حق برای قبض روح او به هندوستان رفتم، او را آن­جا یافتم و جانش را قبض کردم :
چون به امر حق به هندستان شدم
 دیدمش آنجا و جانش بستدم
بنابراین نمی­توان از مرگ گریخت حال که چنین است باید برای رفع نگرانی­ها به خدا پناه برد و بر او توکل کرد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, ] [ 17:18 ] [ مهناز ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
امکانات وب