متن های زیبا
قالب وبلاگ

متن های زیبا
 
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان متن های زیبا و آدرس sefidbarfi10.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





درخشش خورشید

روزی پسر بچه‌ای در خیابان سکه‌ای یک سنتی پیدا کرد. او از پیدا کردن این پول، آن هم بدون هیچ زحمتی، خیلی ذوق زده شد. این تجربه باعث شد که بقیه روزها هم با چشمهای باز، سرش را به دنبال گنج به سمت پایین بگیرد! او در طول زندگی، ۲۹۶ سکه ۱ سنتی، ۴۸ سکه ۵ سنتی، ۱۹ سکه ۱۰ سنتی، ۱۶ سکه ۲۵ سنتی، ۲ سکه نیم دلاری و یک اسکناس مچاله شده ۱ دلاری پیدا کرد؛ یعنی در مجموع ۱۳ دلار و ۲۶ سنت.

 

در برابر به دست آوردن این ۱۳ دلار و ۲۶ سنت، او زیبایی زندگی انگیز ۳۱۳۹۱ طلوع خورشید، درخشش ۱۳۷ رنگین کمان و منظره درختان افرا در سرمای پاییز را از دست داد. او هیچ گاه حرکت ابرهای سفید را بر فراز آسمان، در حالی که از شکلی به شکل دیگر در می‌آمدند، ندید. پرندگان در حال پرواز، درخشش خورشید و لبخند هزاران رهگذر، هرگز جزئی از خاطرات او نشد.

آسمان خورشید زندگی زیبایی پول


نظرات شما عزیزان:

شهاب الدین
ساعت22:07---8 شهريور 1393
سلام مجدد..داستانهای خیلی جالبی گذاشتبن.به خصوص آهنگر.شنیده بودمش قبلا ولی الان دوباره بهش نیاط داشتم.برای بچه‌ها هم خوبه.ممنون.
پاسخ: سلام. خواهش میکنم. بله خیلی داستان قشنگیه! خودمم بهش نیاز داشتم!


شهاب الدین
ساعت22:04---8 شهريور 1393
سلام...حرفاتونو خوندم و تقریبا با تمامش موافقم و باید بگم حق دارید ازم ناراحت باشید...فقط چند تا نکته ریز هست.بله آدم مهمونشو از خونه اش بیرون میکنه وقتی میبینه خونه آتش گرفته و سقفش داره خراب میشه.و ممکنه مزاحمت نداشته باشه،اما ضرر داره.حق الناس میدونید چیه؟وقتی حرفای نامربوط و بی سر و ته من باعث نگرانی و دلشورهشما ودیگران میشه این یعنی حق الناس به گردن من.
البته راه دیگه ای هم داشت که مثلا کلا آدرسمو دوباره عوض کنم.ولی فرصت ندارم.
یا رمز دارش کنم وبلاگمو...ولی ترسیدم اینجوری کلا تمام دوستای مجازیمو از دست بدم.منم خودمو عضو این خانواده میدونم.
من فقط ازتون خواهش میکنم تا مثلا یکی دو ماه نخونید حرفامو.بذارید با خیال راحت هرچی تو دلمه بنویسم.هرچی که نمیتونم بگم.بعدش که این ماجرا تموم شد،دوباره خبر میدم.
بعضی اوقات همین درد دل کردن میتونه کمک کنه.ولی در حال حاضر از هیچ کس کاری بر نمیاد.مینویسم،اما الان نخونید.بعدها شاید مفید باشه خوندشون.ولی الان هیچ فایده‌ای نداره براتون.
الان فقط نگرانی بی مورد براتون ایجاد میکنه.
حتی اگه ازم ناراحت و دلخور شید و دیگه دلتون نخواد بیاید اینجا،خدا رو شکر میکنم.
اصلا بذارید دوباره از اول جواب بدم
سلام..من استثنا قائل شدم.چون نمیخوام شما رو مثه سیناو احسان و پیمان کلا بیرون کنم.برای پدر سینا کل ماجرا رو با جزئیاتش نوشم و ازش خواهش کردم نذاره پسرش بیاد اینجا.ایشونم اینترنتشون رو قطع کردن.جواب پیمان و احسان رو هم اینقدر سرد و خشک دادم که خودشون پشیمون شدن.
ولی درباره شما نمیتونم و نمیخوام اینجوری برخورد کنم.شما و خانم تاجبخشیان و سرکار خانم ماه بانو و مادر ثنای دوست داشتنی دوستان خانوادگی من و نرگس خانم هستید.به رابطه با شما نیاز داریم.تک تک پیامهاتون برای ما مهمه.
منبا وجودی که فرصتم کمه،اما همچنان مطالبتونو دنبال میکنم و استفاده میکنم.شاید ظاهرم خیلی پر مدعا باشه.ولی قلبا اینقدرا خودمو قبول ندارم و میدونم که محتاج راهنمایی و یادگیری ام.از عکسایی که مادر ثنای دوست داشتنی میذارن،خیلی چیزا یاد گرفتم.که چطور با کمترین هزینه میشه دل بچه‌ها رو به دست آورد.از مطالب شما و خانم معلم درباره خداشناسی و...
میخوام بگم دوست ندارم رابطه امو با شما قطع کنم.فقط نمیخوام حق الناس به گردنم باشه.شما قول میدید بعدا هیچ گله ای ازم نداشته باشین؟که چرا فکرتونو درگیر مسائل شخصی خودم کردم؟
از جانب بقیه هم این قول رو میدید؟
دیگه نمیدونم چطوری توضیح بدم.
پاسخ:سلام. من که گفتم درکتون میکنم! شما حق دارید! منم با این که هرآدمی نیاز به درد دل کردن داره موافقم! هرکسی هم یه جور آروم میشه! میدونم که وبتون رو برای نوشتن حرفا و درد دل هاتون انتخاب کردید! همون جوری که خود من گاهی این کار رو میکنم! اما من هیچ گله ای از خوندن این حرفا ندارم! درسته نگران و دلتنگ نرگس خانم و البته نگران شما و بچه ها هستم! ولی حتی خواهرها هم گاهی نمیتونن خیلی از حرفاشون و به هم بزنن!!! ومنم اصلا دوست ندارم تو زندگی و مسائل شخصی شما دخالت کنم! و فکر نمیکنم بیشتر ازاین کنجکاوی کردنم درست باشه! برای همینه که فقط هرروز بهتون سرمیزنم و متن هاتون رو میخونم! و نظر نمیدم! چون دوست ندارم مزاحمتون بشم! درمورد بقیه دوستان هم من هیچ قولی نمیدم! درسته که مطمئنم هم خانم معلمم و هم الهه خانم عزیز، خیلی نسبت به خانواده شما محبت دارن! اما هرکسی از خوندن متن های شما ناراحت میشه، میتونه نیاد وبتون و نخونه متن هاتون رو! نیازی نبود شما آقا سینا و آقا احسان و آقا پیمان رو بیرون کنید! به خصوص آقا سینا! که فکرمیکنم به خوندن این چیزا نیاز داشته باشن! به خصوص که ماجرا رو هم میدونن! من میگم شما فقط بنویسید! ونگران هیچ چیزی هم نباشید! هرکسی خودش انتخاب میکنه که به چه سایتی بره!


حكيمه
ساعت13:35---8 شهريور 1393
ممنووونم عزيزم

محیا
ساعت12:19---8 شهريور 1393


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 8 شهريور 1393برچسب:, ] [ 11:9 ] [ مهناز ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
امکانات وب