متن های زیبا
قالب وبلاگ

متن های زیبا
 
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان متن های زیبا و آدرس sefidbarfi10.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





چهل روز شڪستטּ ...

 چهل روز بریدטּ ...
 چهل روز پے ناقـہ دویدטּ ...
 چهل روز فقط طعنـہ و دشنام شنیدטּ 
 چـہ بگویم ؟ 
  
 چهل روز اسارت ...
 چهل روز جسارت ...
 چهل روز غم و غربت و غارت ...
 چهل روز پریشانے و حسرت ...
 چهل روز مصیبت ...
 چـہ بگویم ؟ 
  
 چهل روز نـہ صبرے نـہ قرارے ...
 نـہ یڪ محرم و یارے ...
 ز دیارے بـہ دیارے ...
 عجب ناقـہ سوارے ...
 فقط بود سرت بر سر نے قارے زینب 
 چـہ بگویم ؟ 
  
 چهل روز تب و شیوטּ و نالـہ ...
 ز خاڪستر و دشنام ...
 ز هر بام حوالـہ ...
 و از شدت اندوہ ...
 و با خاطر مجروح ...
 جگر گوشه‌ے تو ڪنج خرابـہ ...
 هماטּ آینه‌ے فاطمـہ ...
 جا ماند سـہ سالـہ ...
 چـہ بگویم ؟ 
  
 چهل روز فقط شیوטּ و داغ و 
 غم و درد فراق و 
 فراق و ... فراق و ... 
 چـہ بگویم ؟ 
  
 بگویم ، ڪدامینּ گلـہ ها را ؟ 
 غم فاصلـہ ها را ؟ 
 تب آبلـہ ها را ؟ 
 و یا زخم گلوگیرترین سلسلـہ ها را ؟ 
 و یا طعنه‌ے بے رحم ترینּ هلهلـہ ها را ؟ 
 و یا مرحمت دم بـہ دم حرملـہ ها را ؟ 
  
 چـہ بگویم ؟
     
 ♡~ السلام علیڪ یا اباعبدللـہ الحسین علیـہ السلام




نظرات شما عزیزان:

Kh
ساعت12:18---22 آذر 1393
حسین فریاد می زند: "هل من ناصر ینصرنی"
و من درحالی که نمازم قضا شده است می گویم:
لبیک یاحسین! لبیک...
حسین نگاه می کند لبخندی می زند و به سمت دشمن تاخت می کند...
و من باز می گویم:
لبیک یاحسین!لبیک...
حسین شمشیر می خورد من سر مادرم داد می زنم و می گویم:
لبیک یا حسین!لبیک...
حسین سنگ می خورد، من در مجلس غیبت می گویم:
لبیک یا حسین! لبیک...
حسین از اسب به زمین می افتد عرش به لرزه در می آید و من در پس نگاه های حرامم فریاد میزنم
لبیک یا حسین ! لبیک... حسین رمق ندارد باز فریاد میزند: هل من ناصر ینصرنی؟
من محتاطانه دروغ میگویم و باز فریاد می زنم:
لبیک یا حسین لبیک...
حسین سینه اش سنگین شده است، کسی روی سینه است، حسین به من نگاه می کند می گوید: تنهایم یاریم کن...
من گناه می کنم و باز فریاد می زنم: لبیک...
خورشید غروب کرده است...
من لبخندی می زنم و می گویم:
اللهم عجل لولیک الفرج...
به چشمان مهدی خیره می شوم و می گویم:
"دوستت دارم تنهایت نمی گذارم..."
مهدی به محراب می رود و برای گناهان من طلب مغفرت می کند.
مهدی تنهاست...حسین تنهاست..
من این را میدانم اما...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 22 آذر 1393برچسب:, ] [ 10:23 ] [ مهناز ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
امکانات وب