متن های زیبا
قالب وبلاگ

متن های زیبا
 
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان متن های زیبا و آدرس sefidbarfi10.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پیرزن طلاهایش را برای کمک به جبهه داد و از اتاق خارج شد ؛
جوانی صدا زد :
حاج خانم؛ رسیدِ طلاهاتون ...!

پیــرزن گفــت :
من برای دو پسر شهیــدم هم رسید نگرفتم…

 

 

"فدای همه شون......."



نظرات شما عزیزان:

ريحانه
ساعت8:51---30 بهمن 1392
اجر اين خانوم پير با خداست من فقط ميستايمشون
پاسخ: خانواده شهدا همه شون دوست داشتنی اند! اما مادران شهدا واقعا قابل ستایشند!!!! حق با شماست!


sajjad
ساعت11:09---29 بهمن 1392
این جان من فدای جمهوری اسلامی....کاش میتونستم دست این پیرزن رو ببوسم !

نرگس
ساعت8:35---29 بهمن 1392
راستی که این مطالبی که میذاری همشون خیلی قشنگن..به خصوص این آخری...دلم بهشت زهرا خاس..عماد از وقتی که خیلی کوچیک بود بهترین جایی که دوس داش بره بهشت زهرا بود که بره سر قبر شهید چمران..دیدی چه سنگ قبر بزرگی داره؟؟عماد فکر میکرد شهید چمرانم به همین بزرگیه!!!بعدشم که میبردیمش سوار تانک میکردیمش دیگه عشق دنیا رو میکرد..
پاسخ: بهشت زهرا به خصوص گلزار شهدا به آدم یه آرامش خاصی میده!!!! من دوسه بار بیشتر نرفتم!!!!! الان که گفتید منم شدیدا دلم خواست!!!!!!


نرگس
ساعت8:31---29 بهمن 1392
سلام بر خواهر مهربونم که همه جوره مارو شرمنده خودش کرده..خیلی ممنوم که جواب سوال همراه با خشونت!شهاب رو دادی و واقعا دل ما رو از نگرانی درآوردی!!ولی بذار یه چیزی بهت بگم خودمونی:شهاب خیلی خیلی شوخه و اصلا نمیتونه خشن بشه..دیشبم میخاس که حتما شما جواب بدی..نمیدونم از کی خاطرات شهاب رو خوندی ولی من چیزی که میبینم اینه:عماد یه عالمه آتیش میسوزونه،خرابکاری میکنه،بعد شهاب عصبانی میشه و ساکت میشه...بعدا که دیگه عصبانیتش تموم میشه به عماد میگه بیا کارت دارم و میرن باهم یه دو سه ساعتی که حرف میزنن وقتی عماد میاد بیرون شاد و شنگوله و شهاب داغون!!به نظر من عماد باباشو میزنه!!به قول آقا آرش شهاب باید یه دوره چگونه عصبانی بشویم بره!!بازم از گلهایی که دادی ممنوم
پاسخ: سلام نرگس خانم عزیز. خب همین جوری مهربون دیروز خودتون میپرسیدید جواب میدادم بخدا!!! نیاز به خشونت آقا شهاب نبود!!!!! شوخی کردم!!! اما یه چیزی هم من به شما بگم! نمیدونم چرا من و آقا شهاب همیشه با نظرات هم به مشکل برمیخوریم!! هربار یه سوء تفاهمی پیش میاد!!!! من شانس آوردم شما اومدید! اگرنه فکرکنم دعوامون میشد!!!!!!!! این یه بارو عماد به نفع من کارکرد!!!!!!خب بگذریم!!! اما راستش رو بخواهید اول آقا شهاب میومدن وبلاگ من ونظرمیذاشتن!! وواقعا نظرت زیبایی بود!! اما من وقتی میدیدم وبلاگتون داستانی وحوصله خوندنشو نداشتم، نمیخوندم ونظرم نمیدادم!! وشدیدا عذاب وجدان داشتم!!! بعد از اینکه معلمم یه خلاصه ای درباره موضوع وبلاگتون بهم توضیح دادن، کنجکاو شدم بخونم! و اولین متنی که کامل خوندم "عماد هدیه بی نهایت زیبای خداوند به من" بود!!!! که ناراحتم کرد واولین سوء تفاهم پیش اومد!!! اما کم وبیش بقیه متن هارو نگاهی انداختم و سعی میکنم بخونمشون!!! ودرجریان شیطنت های عماد هستم!!! خب بچه است و اقتضای سنش!! اما منم همچین پدر مادری داشتم، هنوزم شیطنت میکردم!!!! بله آقاشهاب باید یه دوره ببینن!! بگذریم که من یه کم از آقاشهاب میترسم!!!!!!!


ثنــای دوست داشتنی
ساعت20:02---28 بهمن 1392
=D D

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ دو شنبه 28 بهمن 1392برچسب:, ] [ 19:32 ] [ مهناز ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
امکانات وب