قالب وبلاگ

متن های زیبا
 
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان متن های زیبا و آدرس sefidbarfi10.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





اهل ولا چو روی به سوی خدا کنند
اول به جان گم شده ی خود دعا کنند
شد عالمی اسیر جمال تو
رخ نما تا عاشقانه سیر جمال خدا کنند
آهسته چون مسیح گذر کن در این چمن
تا غنچه ها به شوق تو آغوش وا کنند
با بوسه مُهر کن لب شوریدگان ز مِهر
ترسم که راز عشق تو را بر ملا کنند
از ما جمال خویش مپوشان
که گفته اند اهل نظر معا مله با آشنا کنند



تقدیم به ساحت مقدس آقا ولی عصر (عج)

 

ارسالی از طرف آقا سجاد!

[ دو شنبه 30 دی 1392برچسب:, ] [ 13:55 ] [ مهناز ]

خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.
بنده: خدایا !خسته ام!نمی توانم.
خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدایا !خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم.
خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان
بنده: خدایا سه رکعت زیاد است
خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان
بنده: خدایا !امروز خیلی خسته ام!آیا راه دیگری ندارد؟
خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله
بنده: خدایا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد!
خدا: بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله
بنده: خدایا هوا سرد است!نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم
خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم

بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد

خدا:ملائکه ی من! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده، او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده
ملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ،اما باز خوابید
خدا: ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست
ملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود!
خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آورد
ملائکه:خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟
خدا: او جز من کسی را ندارد...شاید توبه کرد...

بنده ی من! تو، هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری!

 

به خاطر آقا سجاد! داداش مجازی واینترنتی من!

 

[ دو شنبه 30 دی 1392برچسب:, ] [ 13:25 ] [ مهناز ]

 

خدایا!

برای شروع کردن هم به تو نیاز دارم!

کمکم کن همه ی گام های زندگیم رو درست بردارم!

خدایا!

میخوام همیشه پیشم باشی! هیچ وقت تنهام نذار!

خودت میدونی که بی تو هیچم!

حتی یه لحظه هم رهام نکن!

کمکم کن لحظه ای ازیادت غافل نشم! که بدون تو نابود میشم!

خداجونم!

ببخش اگه گاهی بداخلاق میشم وغر میزنم! خودت میدونی که فقط تو رو دارم برای درد دل!

اگه به تو هم نگم که دق میکنم!

خداجون!

سختی های زندگی داره زیاد میشه!

آره دارم بزرگ میشم!

اما سخته!

کمکم کن درک کنم که توهمیشه کنارمی! وتنهام نمیذاری!

خدا!

درک فهمیدن خوبی ها و بدی ها رو بهم بده!

کمک کن بدی ها رو خوبی و خوبی ها رو بدی نبینم!

کمک کن درمورد زندگی کسی قضاوت نکنم!

خداجونم!

کمکم کن تو زندگیم فقط خودت ورضایت خودت برام مهم باشه!

خداجونم!

همیشه پیشم باش! که بی تو هیچم!

خیییییلللللی دوستت دارم خداجونم!

[ یک شنبه 29 دی 1392برچسب:, ] [ 22:33 ] [ مهناز ]

 

خدایا...

 

   تو

 

      آن مشترک مورد نظری هستی      

                  که همیشه در دسترسی...

 

 

 

[ یک شنبه 29 دی 1392برچسب:, ] [ 22:28 ] [ مهناز ]

 

معلم عزیزم! خانم تاج بخشیانم!

دوستتون دارم! خییییللللی دوستتون دارم!خییییللللی!

این گلا تقدیم به شما!

هرچند که میدونم ارزشتون خیلی خیلی بیشتر از سه تا شاخه گل تصویریه مجازیه!

اینجا میگم که همه دنیا بدونن دوستتون دارم!

خودتون که میدونید!

میدونید که بزرگترین هدیه ی خدا هستید برام!

میدونید که وجودتون چقدر برام عزیزه!

میدونید که تمام دنیای منید!

میدونید که همه هستی منید!

میدونید که اگه نبودید چی میشدم؟!

همه رو خوب میدونید!

پس میگم که خودم یادم نره!

میگم که خیالم راحت باشه یه جایی ثبتش کردم!

 

 

[ یک شنبه 29 دی 1392برچسب:, ] [ 21:53 ] [ مهناز ]

 

 

[ یک شنبه 29 دی 1392برچسب:, ] [ 12:3 ] [ مهناز ]

زیمن مقدم رسول خاتم

معطر آمده محیط عالم

مولد صادق آل محمد

مقارن گشته با میلاد احمد

[ یک شنبه 29 دی 1392برچسب:, ] [ 11:56 ] [ مهناز ]

به صبح هفده ربیع از مطلع عزت

عیان شد طالع مسعود و ختم مرسلین آمد

چو خورشید جلال احمدی تابید در عالم

ز ایزد بر جمال او هزاران آفرین آمد

 

[ یک شنبه 29 دی 1392برچسب:, ] [ 11:37 ] [ مهناز ]

 

ˈمحمد علی محمدیانˈ، معلم پایه دوم دبستان شیخ شلتوت مریوان است که به منظور همدردی با دانش آموز سرطانی خود ˈماهان رحیمیˈ که به علت عوارض ناشی از مصرف دارو و شیمی درمانی دچار ریزش موی سر شده بود، موهای سرش را تراشید.


تو یه سایتی نوشته بود:

این آقامعلم گفتن:

من وماهان سرمون به مو حساسیت داره!


جایی هم شنیدم ازاین بچه پرسیدن:

بزرگ بشی میخوای چیکاره بشی؟

گفته: معلم!

 

واقعأ به اینا میگن معلم!!!

اینا نه تنها توحوزه ی کاری خودشون به بچه ها درس میدن!

بلکه به همه ی دنیا درس میدن!

وبه معنای واقعی کلمه معلم همه ی مردم دنیان!

 

معلم های مهربون همه تون رو دوست دارم!!

 

[ شنبه 28 دی 1392برچسب:, ] [ 22:27 ] [ مهناز ]

می دانم،

چادری هایی را میشناسی که حرمت آن را نگه نمیدارند.

باور کن این   قانع کننده نیست برای چادر نداشتن ِ تو.

تو حرمت ِ حجاب ِ زهرا (س) را نگه دار..

و به همه ثابت کن:

 

چــادری های  زهرایی  بیشترند

 

[ شنبه 28 دی 1392برچسب:, ] [ 20:41 ] [ مهناز ]

 

بشنو از چادر که در توصیف زن

                           تار و پودش با تو می گوید سخن

تار و پودم را شرافت تافته

                           تا شرافت را به عصمت بافته

در کلاس حفظ تقوا و شرف

                           دختران درند و چادر چون صدف

بهترین سرمایه زن چادر است

                          ز آنکه زن را زینت زن چادر است

چادر از بهر زنان الزامی است

                          بهر زن بی چادری نا کامی است

حفظ چادر سرای اقتدار

                          دختران را هست تاج اقتخار

حفظ چادر حفظ دین و مذهب است

                         شیوه زهرا و درس زینب است

حفظ چادر حفظ ناموس هاست

                         پاسدار حلیه جاسوس هاست

حفظ چادر سد فحشا می شود

                        رو سفیدی نزد زهرا می شود

[ شنبه 28 دی 1392برچسب:, ] [ 20:35 ] [ مهناز ]


تو تابستون امسال با اون گرمای خفه کننده‌اش توی اتوبوس نشسته بودم.
 
یه دختر کوچولوی 5-6 ساله هم به خاطر نبود جا دور از مامانش نشسته بود رو صندلی ته اتوبوس.
 
دختر کوچولو روسری‌اش رو خیلی زیبا با رعایت حجاب همراه چادر عربی سرش کرده بود.
 
خانوم بدحجابی که پیش دختر کوچولو نشسته بود و خودشو باد می‌زد با افسوس گفت:
 
 
( توی این گرما اینا چیه پوشیدی؟ از دست اجبار این مامان باباهای خشک مقدس... تو گرمت نمی‌شه بچه؟)
 
همون لحظه اتوبوس ایستاد و باید پیاده می‌شدیم.
 
دختر کوچولو گرهٔ روسری‌اش رو سفت‌تر کرد و محکم و با اقتدار گفت:
 
 
(چرا گرممه... ولی آتیش جهنم از تابستون امسال خیلی خیلی گرم تره...)

دختر کوچولو پیاده شد و اون خانم بدحجاب سخت به فکر فرو رفت...

 


[ شنبه 28 دی 1392برچسب:, ] [ 20:33 ] [ مهناز ]

دختر رو به من کرد و گفت:واقعا آقا؟!
گفتم:ببخشید چی واقعا؟

گفت:واقعا شما بچه بسیجی ها از دخترای چادر به سر بیشتر از ما خوشتون میاد .

گفتم:بله 

گفت:اگه آره، پس چرا پسرایی که از ما ها خوششون میاد از کنار ما که میگذرند محو ما میشن، ولی همین خود تو و امثال تو از چند متری یه دختر چادری که رد میشید فقط سر پایین میندازید و رد میشید.

گفتم:آره راست میگی، سر پایین انداختن کمه

گفت:کمه؟ببخشید متوجه نمیشم؟ 

گفتم:برای تعظیم مقابل حجاب حضرت زهرا(س) باید زانو زد حقا که سر پایین انداختن کمه آره تو راست میگی...

 

 

[ شنبه 28 دی 1392برچسب:, ] [ 20:31 ] [ مهناز ]

به سلامتی کسی که اگه همه باشن و اون نباشه انگاری هیچکس نیست!

آن را که بتوان با اراده فراموش کرد هرگز در یاد نبوده است !
به سلامتی اونایی که هیچوقت از یاد نمیرن

 

 

به سلامتی اونی که میتونه منو بخندونه وقتی نمی خوام حتی لبخند بزنم !

 

 

به سلامتی اونایی که ما رو فقط واسه خودمون میخوان نه واسه اونچه که خودشون از ما میخوان!

 

 

    به سلامتی همه رفقایی که نه دنیا عوضشون میکنه نه من با دنیا عوضشون می کنم!

 

به سلامتی اونایی که تو اوج سختی ها و مشکلات

به جای اینکه تَرکمون کنن درکمون می کنن

 

به سلامتیه اونی که تو عصبانیت خواست آرومم کنه ، هرچی از دهنم درومد بهش گفتم …
آخرش فقط گفت : بهتری ؟؟؟!

 

 

برای سلامتی همه ی دوستای خوب! دوستای خوب من!

به خصوص معلم عزیزم

(که جمله های بالا رو برای ایشون نوشتم)

هرچقدر دوستشون دارید! وهرچقدر دوستشون دارم!

صلوات

 

 

[ شنبه 28 دی 1392برچسب:, ] [ 11:53 ] [ مهناز ]

دوستان معجزه زندگيند.

گاه در اوج غم و غصه و درد،

يادي از خنده و يا لبخندي

گرهي از دل پردرد تو را وا بكند،

مرهم زخم تو پيدا بكند.

گرچه شايد،

حتي،

نه تو او را ديدي

و نه اميد به ديدارش هست.

ولي از بوي خوش پاكي و زيبايي او

که در این نزدیکی است،

دل طوفان زده ات گرم شود.

و تو خود ميبيني

غرق شادي شده اي.

همه، شادي شده اي.

 

پس تو هم باور كن

دوستان معجزه زندگيند.

 

 

تقدیم به همه ی دوستای خوبم! همه ی معجزه های زندگی من!!

[ جمعه 27 دی 1392برچسب:, ] [ 15:18 ] [ مهناز ]

یه روزی آقای کلاغ ، ***** یا به قول بعضیا زاغ

رو دوچرخه پا می‌زد، ***** رد شدش از دم باغ

پای یک درخت رسید ،***** صدای خوبی شنید

نگاهی کرد به بالا ،***** صاحب صدا رو دید

یه قناری بود قشنگ ، *****بال و پر ، پر آب و رنگ

وقتی جیک جیکو می‌کرد ،***** آب می‌کردش دل سنگ

قلب زاغ تکونی خورد ،***** قناری عقلشو برد

توی فکر قناری ، ***** تا دو روز غذا نخورد

روز سوم کلاغه ، ***** رفتش پیش قناری

گفتش عزیزم سلام ، ***** اومدم خواستگاری

نگاهی کرد قناری ، ***** بالا و پایین، راست و چپ
 
پوزخندی زد به کلاغ ،***** گفتش که عجب! عجب
 
منقار من قلمی ،***** منقار تو بیست وجب
 
واسه چی زنت بشم؟***** مغز من نکرده تب
 
کلاغه دلش شیکست ،***** ولی دید یه راهی هست
 
برای سفر به شهر ،***** بار و بندیلش رو بست
 
یه مدت از کلاغه ،***** هیچ کجا خبر نبود
 
وقتی برگشت به خونه *****از نوکش اثر نبود
 
داده بود عمل کنن ، ***** منقار درازشو
 
فکر کرد این بار می‌خره ،***** قناریه نازشو
 
 
 
باز کلاغ دلش شیکست ،***** نگاه کرد به سر و دست
 
آره خب، سیاه بودش! ***** اینجوری بوده و هست
 
دوباره یه فکری کرد ، ***** رنگ مو تهیه کرد
 
خودشو از سر تا پا ،*****رفت و کردش زرد زرد
 
رفتش و گفت: قناری!***** اومدم خواستگاری
 
شدم عینهو خودت ،***** بگو که دوسم داری
 

اخمای قناریه ،***** دوباره رفتش تو هم

کله‌مو نگاه بکن ،***** گیسوهام پر پیچ و خم
 
موهای روی سرت ،***** وای که هست خیلی کم
 
فردا روزی تاس می‌شی!***** زندگی‌مون میشه غم
 
کلاغ رفتش خونه *****نگاه کرد به آیینه
 
نکنه خدا جونم !*****سرنوشت من اینه؟!
 
ولی نا امید نشد ،*****رفت تو فکر کلاگیس
 
گذاشت اونو رو سرش ، *****تفی کرد با دو تا لیس
 
کلاه گیسه چسبیدش ،***** خیلی محکم و تمیز
 

روی کله‌ی کلاغ ،***** نمی‌خورد حتی لیز

نگاه که خوب می‌کنم ،***** می‌بینم گردنتو
 
یه جورایی درازه ، ***** نمی‌شم من زن تو
 
کلاغه رفتشو من ،***** نمی‌دونم چی جوری
 
وقتی اومدش ولی ، ***** گردنش بود اینجوری
 
خجالت نمی‌کشی؟*****واسه گوشتای شیکم!؟
 
دوست دارم شوهر من ، *****باشه پیمناست دست کم!
 
دیگه از فردا کلاغ ،*****حسابی رفت تو رژیم
 
می‌کردش بدنسازی ، *****بارفیکس و دمبل و سیم
 
بعدش هم می‌رفت تو پارک ،*****می‌دویید راهای دور
 

آره این کلاغ ما ،‌*****خیلی خیلی بود صبور

واسه ریختن عرق ، *****می‌کردش طناب‌بازی
 
ولی از روند کار ، *****نبودش خیلی راضی
 
پا شدی رفتش به شهر ،***** دنبال دکتر خوب
 
دو هفته بستری شد ، *****که بشه یه تیکه چوب
 
قرصای جور و واجور ،*****رژیمای رنگارنگ
 
تمرینهای ورزشی ، *****لباسای کیپ تنگ
 
آخرش اومد رو فرم ،*****هیکل و وزن کلاغ
 

با هزار تا آرزو ، *****اومدش به سمت باغ

وقتی از دور میومد ، *****شنیدش صدای ساز
 
تنبک و تنبور و دف ، *****شادی و رقص و آواز
 
دل زاغه هری ریخت !***** نکنه قناریه؟
 

شایدم عروسی *****بازای شکاریه

دیدش ای وای قناری ، *****پوشیده رخت عروس
 
یعنی دامادش کیه؟*****طاووسه یا که خروس؟
 
هی کی هست لابد تو تیپ ، *****حرف اولو می‌زنه!
 
توی هیکل و صورت ،‌ *****صد برابر منه
 
کلاغه رفتشو دید ،*****شوهر قناری رو
 
شوکه شد ، نمی‌دونست، *****چیز اصل کاری رو!
 
می‌دونین مشکل کار ،***** از همون اول چی بود؟
 

کلاغه دوچرخه داشت ،‌*****صاحب بی ام و نبود

[ جمعه 27 دی 1392برچسب:, ] [ 15:1 ] [ مهناز ]

دلبرا در هوس ديدن رويت دل من تاب ندارد،

نگهم خواب ندارد

قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد

همه گويند به انگشت اشاره

مگر اين عاشق دلسوخته ارباب ندارد،

تو کجايي گل نرگس؟

 

زفراقت دل من تاب ندارد.

 

‏ اللهم عجل لوليک الفرج

[ جمعه 27 دی 1392برچسب:, ] [ 10:2 ] [ مهناز ]

نقش معلم در دلهاست و دیگری جای او را نمی گیرد،
آن که دلها به عشق او زنده است، در دل عاشقان نمی میرد.

 

 

 

مهربانم!

همیشه در دلم جای داری!

 

بگذار خفه کند خودش را دنیا!!

همین که تو میدانی دوستت دارم کافیست!

[ چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:, ] [ 22:54 ] [ مهناز ]

باران یعنی :

 

 

          نقطه چین ..........  تا خدا

 

 

 

باور نداری سر بچرخون

[ چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:, ] [ 22:19 ] [ مهناز ]

گیله مرد میگفت : گاهی فکر میکنیم باید کاری بزرگ و شایسته برای دوستان و کسانی که دوستشان داریم انجام دهیم؛ ولی چون در توانمان نیست ، از خود ناامید و دلخور میشویم .

ولی باید به نکته ای توجه کرد :

باران بزرگترین و زیباترین هدیه آسمان به زمین است ولی از قطرات کوچک و ناچیز آب تشکیل شده است .

تکرار باران گونه ی محبت هایِ بسیار بسیار کوچک ما در حق عزیزانمان ، چیزی از یک شاهکارِ بسیار بسیار بزرگ کم ندارد ...

 

جملات زیبا گیله مرد

[ چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:, ] [ 22:16 ] [ مهناز ]


میتوان زیبا زیست…

نه چنان سخت که از عاطفه دلگیر شویم،

نه چنان بی مفهوم که بمانیم میان بد و خوب!

لحظه ها میگذرند

گرم باشیم پر از فکر و امید…

عشق باشیم و سراسر خورشید…





[ چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:, ] [ 21:33 ] [ مهناز ]

 

اون لبخندی که برای پنهان کردن دردمون می زنیم؛

لبخند خداست به بنده اش...


واون لبخندی که خدا پشتش باشه،

تمام مشکلات رو حل میکنه...

 


[ چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:, ] [ 15:54 ] [ مهناز ]

[ سه شنبه 24 دی 1392برچسب:, ] [ 22:47 ] [ مهناز ]
رسالت معلم

رسالت راستین معلم و رسالت پاک انبیاست. معلم، آنگاه که جز انسان سازی و کمال بخشیدن هدفی ندارد، همسایه انبیاست. رسول راستی و درستی و سفیر صداقت و سرفرازی است. معلم کسی است که تشنگان معرفت و دانش را به آب حیات می رساند. خدا معلم است و 124 هزار رسول. همه اولیا و پاکان و برگزیدگان، که قله های آفتابی و دور دست های روشن را فرا چشم انسان می نشانند. معلم اند اگر ما قدردان معلم نباشیم، خوبی، زیبایی، عظمت و فضیلت رانادیده گرفته ایم.

معلم در کلام نراقی(ره)

ملا احمد نراقی از علمای به نام شیعه، در گفتاری در باب مقام معلم می گوید: معلم باید قصدش از آموختن، قرب به خدا و ارشاد و رسیدن به ثواب باشد؛ نه جاه و ریاست و شهرت.معلم باید نسبت به شاگرد مهربان باشد و پیوسته او را اندرز دهد و اندازه فهم شاگرد را در تدریس رعایت کند و با او با او باملایمت سخن گوید و درشتی نکند. چیزی که خلاف واقع است تدریس نکند. در آموختن نباید مضایقه کند و بخل بورزد و باید مطالبی را که شاگرد قادر به درک آن نیست بدو نیاموزد.


معلم در نگاه امام(ره)

امام خمینی(ره) کلید سعادت و شقاوت جامعه را دردست معلمان دانسته، در این باره چنین می گویند: معلم اوّل خدای تبارک و تعالی است که اخراج می کند مردم را از ظلمات به نور و به وسیله انبیا و وحی مردم را دعوت می کند به نورانیت؛ دعوت می کند به کمال؛ دعوت می کند به عشق؛ دعوت می کند به محبت؛ دعوت می کند به مراتب کمالی که از برای انسان است. دنبال او انبیا هستند که همان مکتب الهی را نشر می دهند. آنها هم شغلشان این است که انسان را تربیت کنند تا از مقام حیوانیت بالا برود و به مقام انسانیت برسد. همه سعادت ها و همه شقاوت ها انگیزه اش از مدرسه هاست و کلیدش [در] دست معلمین است. این معلمان هستند که می توانند استقلال مملکت را حفظ کنند. اگر در تربیت اعوجاج باشد مملکت از دست می رود.

 

تقدیم به همه ی معلم ها!

به خصوص عزیزدل خودم

که یک معلم واقعی هستن

[ سه شنبه 24 دی 1392برچسب:, ] [ 10:39 ] [ مهناز ]

تقدیم به خانم تاج بخشیان عزیزم.

او که همیشه با من است!

کسی که در لحظه لحظه های تنهاییم، با من بود و تنهایم نگذاشت!

کسی که در همه حال با حرفاش آروم میشم!

کسی که معنی واقعی دوست داشتن را به من آموخت!

که در مقابل محبت های نامحدودش، محدود شدم! ودست خالی! و دیگر توانی برای جبران برایم نمانده!



گاهی برای محبت کردن، لازم نیست " چیزی بدهی... "

کافی است " گوش بدهی... "



انگار خدا

در "صدایت"

کدئین تزریق کرده..

با من که حرف میزنی

دردهایم را تسکین میدهی...!

 

 

نعمت همیشه باران نیست،

گاهی خداوند دوستانی را نازل میکند به زلالی باران!



دوستت دارم بی ادعا، قد زمین، قد هوا

اگه خدا بدش نیاد، دوستت دارم قد خدا...



خدایا!

مخاطب خاص من بی نهایت برای من عزیز است؛

وتو بی نهایت مهربانی!

پروردگارا!

آنچه را به بهترین بندگانت عطا میکنی به او نیز عطا کن...

[ دو شنبه 23 دی 1392برچسب:, ] [ 18:22 ] [ مهناز ]

 

 

[ دو شنبه 23 دی 1392برچسب:, ] [ 14:27 ] [ مهناز ]

 

 

هیچکس تنها نیست ، او در همه حال کنار ماست

« بی همتای اول »

[ یک شنبه 22 دی 1392برچسب:, ] [ 19:36 ] [ مهناز ]

 

[ یک شنبه 22 دی 1392برچسب:, ] [ 19:28 ] [ مهناز ]

"با من باش تا با تمامی خدایی ام با تــــو باشم"

 

 

 حدیث قدسی

 

 

[ یک شنبه 22 دی 1392برچسب:, ] [ 19:14 ] [ مهناز ]

 

 

 

خدایا!!

دلم را با یادت آرام کن

 


 

 

[ یک شنبه 22 دی 1392برچسب:, ] [ 19:10 ] [ مهناز ]

 

[تصویر:  33591380306177318963.gif]

[ یک شنبه 22 دی 1392برچسب:, ] [ 15:15 ] [ مهناز ]

 

توهدفی ، من دنبال توام
تو معبودی ، من عبد توام
توعشقی ، من عاشق توام
تو نوری ، من شب پره توام
تو بال باش ، من پرنده ام
تو ارباب باش ، من برده ام
تو همراه باش ، من رونده ام
تو ناز باشی ، من نیازم
تو آوازباشی ، من یه سازم
خدایا فقط باش ، که بی تومی بازم

[ یک شنبه 22 دی 1392برچسب:, ] [ 14:26 ] [ مهناز ]

 

یوسف زهرا به دست داورش

می نهد تاج امامت بر سرش

عید جاء الحق مبارک برهمه

خاصه بر سادات آل فاطمه

 

" آغاز امامت حضرت مهدی (عج) مبارکباد. "

 

[ شنبه 21 دی 1392برچسب:, ] [ 10:34 ] [ مهناز ]

 

مبارک باد مهدی را امامت

خدا افزون کند برما عنایت

خدایا عافیت ده نصرتی کن

وما را دور از بی غیرتی کن

دل مولایمان را شاد گردان

تو این امت مطیع او بگردان

نما تعجیل در امر ظهورش

به کوری عدوی دیده کورش

همه امت به نصرت شاد گردان

تو این کشور همه آباد گردان

 

[ شنبه 21 دی 1392برچسب:, ] [ 10:18 ] [ مهناز ]

 

اهل ولا چو روی به سوی خدا کنند / اول به جان گم شده ی خود دعا کنند

شد عالمی اسیر جمال تو / رخ نما  تا عاشقانه سیر جمال خدا کنند

آهسته چون مسیح گذر کن در این چمن /  تا غنچه ها به شوق تو آغوش وا کنند

با بوسه مهر کن لب شوریدگان زمهر / ترسم که راز عشق تو را بر ملا کنند

آقای من از ما جمال خویش مپوشان / که گفته اند اهل نظر معامله با آشنا کنند

 

برای ظهور گل یگانه زهرا صلوات

[ شنبه 21 دی 1392برچسب:, ] [ 10:10 ] [ مهناز ]

چقدر خوبه...

یکی بغلت که کنه...

سرتو بذاری رو سینش...

ارومت کنه...

حرم نفسهاش تنت رو داغ کنه...

عطر دستاش موهاتو ناز کنه...

چقدر خوبه...

چقدر خوبه که اروم در گوشت بگه...

غصه نخوری ها...

به فردایی که دوسش نداری فکرنکن...

به امروزی که منو داری فکرکن..

 

[ شنبه 21 دی 1392برچسب:, ] [ 10:5 ] [ مهناز ]

 

چه حس قشنگیه وقتی میشی محرم دل یکی

 

یکی که بهش اعتماد داری

 

بهت اعتماد داره

 

از دلتنگی هاش برات میگه !

 

از دلتنگی هات براش میگی !

 

آروم میشه

 

آروم میشی

 

حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه ...

 

[ شنبه 21 دی 1392برچسب:, ] [ 9:58 ] [ مهناز ]

 

 

[ جمعه 20 دی 1392برچسب:, ] [ 18:59 ] [ مهناز ]

 

زبان هیچ استخوانی ندارد اما

آنقدر قوی هست که بتواند قلبی را بشکند

پس مراقب حرفهایمان باشیم ...

 

[ جمعه 20 دی 1392برچسب:, ] [ 18:50 ] [ مهناز ]


گاهی اوقات باید خیانت کرد

تا ارزش صداقت

برای کسی که تفاوت میان این دو را درک نمیکند ، مشخص شود.

گاهی باید نبخشید کسی را که بارها او را بخشیدی و نفهمید

تا این بار در آرزوی بخشش تو باشد.

گاهی نباید صبر کرد ،باید رفت و رها کرد

رفت تا بدانندکه اگر ماندی...رفتن را بلد بودی !!!!!

گاهی بر سر کارهایی که برای دیگران انجام میدهی

باید منت گذاشت تا آنرا کم اهمیت ندانند!!!

گاهی باید بد بود برای کسی که فرق خوب و بد را نمیداند

و گاهی باید به آدمهااز دست دادن را متذکر شد...

آدمها همیشه نمی مانند

یکجا در را باز می کنند و برای همیشه می روند!!!!!

[ جمعه 20 دی 1392برچسب:, ] [ 18:27 ] [ مهناز ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
امکانات وب